زمین مووی

«رضوان خان» مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک زن هندی بنام «ماندیرا» ازدواج می کند. بعد از حادثه 11 سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانواده اش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان»، مورد شک پلیس قرار گرفته و به اشتباه به عنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.

هنگامی که بوچ کسیدی بدنام و گروه مرگبارش از قانون شکنان یک سرقت قطار با دلار را انجام میدهند، پینکرتونهای افسانهای برای شکار آنها تیمی مرگبار جمع میکنند.

قبل از کریسمس، ابیگیل موافقت میکند که به خواهرش در کاری که معتقد است تبدیل آسان یک خانه موروثی خواهد بود، کمک کند. همه چیز پیچیده می شود، بو ایده متفاوتی دارد.

در طول تعطیلات، خواهران و برادران جوان از یک خودکار جادویی استفاده می کنند که آرزوهایشان را برآورده می کند تا والدین خود را که از آنها جدا شده اند دوباره دور هم جمع کنند.

دو پسر عموی نوجوان ناواهو از دنیاهای مختلف در طول تابستانی که گوسفندان را در مزرعه مادربزرگشان در آریزونا گله میکنند با هم پیوند میخورند در حالی که درباره گذشته خانوادهشان و خودشان بیشتر میآموزند.

دو برادر با یک سندیکای جرایم سازمان یافته در بوستون وارد معامله می شوند.

جانگ سی چول , سردسته یک گروه است . او سه سال است که عاشق زنی بنام کانگ سیو هیون است و... .

ویوین 16 ساله در آکادمی وستالیس محبوس شده است. این آکادمی یک مدرسه ی شبانه روزی زندان مانند است. او در این مدرسه عمدتا تنها است و با کسی ارتباط بر قرار نمی کند تا زمانی ک دوباره با سوفیا دیدار می کند ...

یک قاتل ارشد سابق که به صورت ناشناس به عنوان پدری در حومه شهر زندگی می کند، وقتی گذشته اش به او می رسد، باید خانواده بی خبر خود را فراری دهد.

دوستان صمیمی دور هم جمع می شوند و اوقات خوشی را روی غذا و صحبت می گذرانند تا اینکه یکی از آنها پیشنهاد بازی می دهد: هر یک از آنها باید دروغی را که از شریک زندگی خود پنهان کرده اند فاش کند.