یک بازیکن حرفه ای هاکی زمانی که در بحران شغلی گرفتار می شود به زادگاهش برمی گردد. او عاشق یک مشاور املاک می شود و به یک کلبه در حیاط خانه یک خانواده دوستدار هاکی نقل مکان می کند.
«رضوان خان» مسلمانی از بمبئی است، که از سندروم آسپرگر رنج می برد، که باعث ضعف او در روابط اجتماعی شده است. رضوان در آمریکا با یک زن هندی بنام «ماندیرا» ازدواج می کند. بعد از حادثه 11 سپتامبر، ماجراهای غم انگیزی برای او و خانواده اش اتفاق می افتد، و او بخاطر اختلالات رفتاری که دارد و همینطور داشتن فامیل «خان»، مورد شک پلیس قرار گرفته و به اشتباه به عنوان تروریست دستگیر می شود. از این رو رضوان سفری را آغاز می کند تا «اوباما»، رئیس جمهور آمریکا را ببیند و به او بگوید: اسم من خان است و من تروریست نیستم.
قبل از کریسمس، ابیگیل موافقت میکند که به خواهرش در کاری که معتقد است تبدیل آسان یک خانه موروثی خواهد بود، کمک کند. همه چیز پیچیده می شود، بو ایده متفاوتی دارد.
در طول تعطیلات، خواهران و برادران جوان از یک خودکار جادویی استفاده می کنند که آرزوهایشان را برآورده می کند تا والدین خود را که از آنها جدا شده اند دوباره دور هم جمع کنند.
لیا ویراستار کپی و مارک گزارشگر عملگرا به فرانسه می روند تا در مورد یک هنرمند مرموز در پشت یک نقاشی عاشقانه کریسمس بیاموزند.
الیز یک پادکستر است که به محتوای جذاب کریسمس نیاز دارد. الیز قبول می کند که بال زن و راهنمای دانیال باشد. همانطور که این دو برای ساختن بهترین کریسمس تلاش می کنند، مشخص می شود که دانیال ممکن است در تلاش برای پیروزی اشتباه می کند.
