- میانگین رای 2291 نفر
- ژانر
- سال انتشار
- محصول
- زبان
- مدت زمان01 ساعت و 22 دقیقه
فیلم داستان مردی افغان به نام نسیم است که برای تامین هزینه بیمارستان همسرش کاری پیدا نمیکند و سرانجام سوژه یک شرطبندی درباره توانایی او برای رکاب زدن دوچرخه میشود...
فیلم داستان مردی افغان به نام نسیم است که برای تامین هزینه بیمارستان همسرش کاری پیدا نمیکند و سرانجام سوژه یک شرطبندی درباره توانایی او برای رکاب زدن دوچرخه میشود...
فیلمنامهنویسی که نمیتواند شرکت را متقاعد کند که فیلمش را تولید کند، تصمیم میگیرد داستان را در زندگی واقعی اجرا کند.
گشتاسب مردی که به سارا کمک مالی کرده است متهم به جعل اسناد شده است و موقعیت شغلی او در بانک دچار مخاطره میشود و از سارا میخواهد از طریق اعمال نفوذ حسام که حالا رئیس بانک شده است در شغلش ابقاء شود...
رضا و صادق خان دوستانی قدیمی هستند که مشغول کارهای مشکوک هستند. روز بعد پس از عروسی، رضا در حال حمل جسد یکی از دوستانش دستگیر می شود. او به زندان محکوم می شود. سال ها بعد، او از زندان آزاد شد و اکنون در شهر کوچکی ساکن شده است. نامه ای از صادق می رسد که او را به پایتخت دعوت می کند تا در جشن عروسی پسرش شرکت کند. در تی... همه را بخوانید
داستان بی پرده ی زندگی مردمانی که خارج از چارچوب اعتقاداتشان زندگی می کنند. چهارمین فیلم بلند رخشان بنی اعتماد روایت عاشقانه ی دختری به نام آفاق است.
مهتاب، خواهر ماهرخ، همراه شوهر و دو پسر خردسالش با یک سواری کرایه از شمال به سوی تهران راه می افتند تا آینه موروثی نوعروس خانواده را به جشن عروسی ماهرخ برسانند. در راه زنی روستایی با ایشان همسفر می شود، اما همگی در تصادف با یک نفتکش جان می سپارند. خبر به خانواده می رسد و عروسی به سوگواری تبدیل می شود...
پیرزنی که در سرای سالمندان زندگی میکند به خانه برمیگردد تا روزهای پایانی عمرش را در خانهاش و کنار فرزندانش که هر کدام گوشهای به زندگی خود مشغولند بگذراند. گرمی حضور مادر در خانه، فرزندان را به دور هم جمع میکند و در این مجال فیلم به معرفی شخصیتهای داستان میپردازد ...
فیلمی کودکانه با موسیقی و حیوانات عروسکی که در زندگی روستاییان روستایی ایران نقش دارند. این فیلم به زندگی بتهای گلنار، دختر جوانی که با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکند و زندگی روزمره و سبک زندگی آنها میپردازد. یک روز گلنار در جنگلی شوم گم می شود که دستمال مادر گمشده اش، غرور و شادی او را گم می کند. مثل گلدیلو... همه را بخوانید
مادر لیلا و بهرام می خواهد وام بگیرد تا برای فرزندانش خانه ای بخرد. اما پیرزن شرور پسرش گنجو را می فرستد تا پول را بدزدد. بچه ها تصمیم می گیرند عروسک هایشان را بفروشند تا دوباره پول خرید خانه را جمع کنند اما گنجو این بار عروسک ها را هم می دزدد. آنها به دنبال گنجو می روند و او را تا خانه اش تعقیب می کنند اما او آنها را به دام انداخت. عروسک ها برای نجات عجله دارند... همه را بخوانید