در دنیایی که جادو همه چیز است، آستا، پسری که بدون جادو به دنیا آمده است، قصد دارد به "شاه جادوگر" تبدیل شود، تا بر ناملایمات غلبه کند، قدرت خود را ثابت کند و سوگند خود را با دوستانش حفظ کند.
یون هونگ دایی، یک فوتبالیست حرفه ای است که پس از یک حداثه غیر منتظره، تحت تعلیق انضباطی قرار می گیرد. به همین علت او تبدیل به یک مربی فوتبال می شود. پس از گذشت مدتی، صمیمانه از تیمش مراقبت می کند و به آنها اعتماد می کند و به یک رهبر واقعی تبدیل می شود.
بعد از اینکه موجودی با منشأ عجیب جمعیت جهان را نابود می کند و باعث می شود کسانی که او را مشاهده می کنند خودکشی کنند، سباستین و دخترش برای بقا ماجراجویی بزرگ را آغاز می کنند.
مارک و آنا تصمیم می گیرند با هانس و اولگا، یک زوج بازنشسته آلمانی که به صورت آنلاین با آنها آشنا شده اند، خانه را عوض کنند، کم کم تغییر خانه تبدیل به یک کابوس برای مارک و آنا می شود که متوجه می شوند برنامه های دیگری برای آنها دارند...
گروهی از جوانان جواهرات را می دزدند تا اینکه مشکلی پیش می آید و آنها باید به محله ای در مادرید نقل مکان کنند...
گروهی از دوستان قدیمی، برای تفریح و مرور خاطرات به کوهستان می روندو برای چند روز در کلبه ای کوچک ساکن می شوند. گویا همه چیز مانند سابق است و همه خوشحال هستند ولی افکار و ایده های آنها پشت لبخند ها و حرفهایشان پنهان شده ولی حادثه تمام برنامه هایشان را بهم میزند.
هشت دوست که به ترس علاقه زیادی دارند برای زندگی خود می جنگند. زمانی که یک دقلک قاتل که به نظر می رسد راز وحشتناکی که بین آنها مخفی شده را می داند شروع به جدا کردن این هشت دوست می کند.
ماجرای سرجیو یک قمارباز اجباری را دنبال می کند که پس از دریافت یک خبر به خانه شرط بندی باز می گردد و سعی می کند تمام پولی را که از دست داده است پس بگیرد، اما یک قمارباز دیگر با اسلحه وارد محل می شود و شلیک یک گلوله زندگی او را تغییر می دهد ...
